غضنفره با دوستدخترش رفته بوده پارك. همینطور كه دست همو گرفته بودن و راه میرفتن، دختره حالی به حالی میشه، یك چشمك به غضنفره میزنه، میگه: قاسم جون، بریم اون پشت مشتها ازون كار بدا بكنیم؟! غضنفره میگه: آی گفتی عزیزم... اتفاقاً منم بدجور شاش دارم
آخرین ارسال های انجمن