شعر غضنفر واسه دوست دخترش : صبح که در پنجرتون وا میشه...عصر که در پنجرتون وا میشه...شب که در پنجرتون وا میشه...وای که چقدر پنجرتون وا میشه
غضنفر میاد تهرون میره هتل..صبح روز اول میره تو رستوران هتل صبحانه بخوره میبینه تابلو نوشته از ساعت ۷الی۱۱ صبحانه..از ساعت ۱۱الی ۵ ناهار و از ساعت ۵الی ۱۱ شب شام سرو میشود..پیش خودش میگه پس من کی وقت کنم برم شهر رو ببینم؟
غضنفر میره دستشویی ، میزنه آفتابه رو لتو پار می کنه ! بهش می گن : چرا آفتابه رو این جوری کردی ؟ می گه : برام ژست گرفته بود!!
یارو میره تو یک قهوهخونه، به قهوهچی میگه: داش حال میکنی یک جک غضنفری بگم؟! قهوهچیه میگه: ببین داداش، من خودم غضنفرم، این یارو هم که کنار دستت نشسته هم غضنفره، درضمن قهرمان کشتیه. اونی که رو میز سمت چپ نشسته هم غضنفره، درضمن معمولا با خودش دو تا قمه داره. حالا هنوز میخوای جک غضنفری تعریف کنی؟! یارو میگه: نه والله، حوصله ندارم سه بار توضیح بدم چی شد!!
غضنفر میره بنگاه.. میگن یه خونه داریم کنار راه آهنه صدا زیاده ولی بعد از 1 هفته عادت میکنی . میگه: اشکال نداره این 1 هفته رو میرم خونه دادشم!
غضنفر می ره ماشینش رو بیمه کنه، آقاهه بهش می گه: خدا کنه هیچ وقت از این بیمه استفاده نکنی. غضنفر میگه: الهی تو هم از این پول خیر نبینی
غضنفر توی جبهه بیسیم چی بوده زنگ میزنه میگه : آقا ۵ تا عراقی دستگیر کردم بیاید ببرید میگن خودت بیار …. میگه نه شما بیاین اینا نمیذارن من بیام!
غضنفر می خواسته شیر داغ بخورد زیر پای گاوه آتیش روشن میکنه!!
غضنفر رو میبرن برای اعدام ازش میپرسن حرفی نداری میگه نه میبرنش بالا طناب دارو میندازن گردنش یکدفعه میگه صبر کنین حرف دارم میگن بگو رو میکنه به دوستش میگه ممد خونتون از این بالا پیداست
به غضنفر میگن 2+2 به توان 2 ضربدر 3 تقسیم بر 4 چند میشه ؟ غضنفر سکته می کنه میمیره.
غضنفر میخواسته مین خنثی کنه، گوشاش رو میگیره پاش رو میذاره رو مین
به غضنفر میگن با ارّه برقی 100 تا درخت قطع کن ، 96 تا قطع میکنه خسته میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده ، میگه مگه روشنم میشه!؟
غضنفر میره استادیوم، جای اینکه فوتبال نگاه کنه مرتب سمت راست و چپ بالای سرش رو با تعجب نگاه می کرده! بهش میگن: چرا فوتبال نگاه نمیکنی؟ میگه: دنبال کلمه زنده میگردم
غضنفر میره خارج میگن اسمت چیه میگه: Power God New Day میگن فارسی بگو میگه: قدرت ا... نوروزی
آوینی تو جنگ شهید می شه، به غضنفر میگن برو یه جوری به خانوادش خبربده. غضنفر میره دم خونشون زنگ میزنه، زن یارو میگه: کیه؟ غضنفر میگه: ببخشید، منزل شهید آوینی؟
تعداد صفحات : 10